نتایج برخی تحقیقات حاکی از آن است که بر خلاف نظر بسیاری از همسران، مشکلاتی که در اوایل ازدواج به وجود میآیند، به مرور زمان نه تنها بهتر نمیشوند بلکه بدتر هم میشوند.
زن و شوهرها به جای اینکه بروز اختلافات و در گیریها را نشانه ضعف و نا توانی خود بدانند، بهتر است آنها را به چشم فرصتهایی برای ایجاد و تقویت مهارتهایی بدانند که برای ادامه زندگی مشترک خود میتوانند بهکار برند.مقاله زیر برخی از مهارتهای ضروری برای تحکیم زندگی خانوادگی را بررسی می کند.
مشکل این است که همسران فرصتی برای یادگیری مهارتهای ارتباطی و حل مسئله ندارند و تعداد کمی هم این سعادت را داشتهاند که در میان خانواده خود بزرگ شوند. زمانی که زوجها میتوانند این مهارتها را بیاموزند، قبل از به وجود آمدن مشکلات است. زن و شوهرها بیشتر علاقه مندند وقتی به مسائل و مشکلات خود بپردازند که جریان امور در حال بهتر شدن هستند تا بدتر شدن.
علاوه بر این، بیشتر زوج ها در اوایل ازدواجشان الگوهای رفتاری- واکنشی برای خود میسازند که مثل پوستهای سخت در آن گرفتار میشوند، الگوهایی که تغییر دادنشان بسیار مشکل است، مثل خشم، رنجش، و افسردگی.
دکتر مارک من بهعنوان روانشناس مسائل خانوادگی، پنج جلسه آموزشی با نام برنامه بهبود روابط قبل از ازدواج را طراحی کرده است که در این جلسات مهارتهای حل مسئله به زنان و مردانی آموزش داده میشود که در شرف ازدواج هستند.
وی میگوید:ما به این زوجها قوانین و محدودیتهای لازم برای ایجاد برخوردهای سازنده را میآموزیم. آخرین نتایج بهدست آمده از این تحقیقات نشان میدهد که آمار طلاق در زوجهایی که طریقه بحث و گفتوگوی سازنده را قبل از ازدواج میآموزند، 50 در صد کمتر از زوجهایی است که این آموزشها را ندیدهاند. همچنین، میزان خشونتهای فیزیکی در گروه آموزش ندیده دو تا سه برابر بیشتر از گروه آموزش دیده است.
در سه سال اخیر، ما رک من، آموزش برنامه بحث و گفتوگوی سازنده را در منطقه دنور پیشنهاد کرد. این آموزش نه تنها عشق و علاقه بین همسران را افزایش میدهد، بلکه اثرات مثبتی بر بچهها، اعتماد به نفس و رشد اجتماعی آنها خواهد داشت.
برنامه بهبود روابط قبل از ازدواج، به کودکان توانایی برخورد با اختلافات درروابط و زندگی شخصی را یاد میدهد.نکته مهم این است که وجود اختلاف در روابط، عامل مهمی است که موجب بروز آسیبهای روانی در بزرگسالان و کودکان میشود. به گفته دکتر مارک من، بسیاری از آسیبهای روانی افراد در واقع، بیشتر مشکلات ارتباطی هستند تا مشکلات درون روانی. اولین و مهمترین این مشکلات افسردگی در زنان است.
مطالعات نشان میدهند که بین افسردگی و مشکلات زناشویی ارتباطی وجود دارد. این ارتباط ناشی از اثرات مخرب روابط مشکل دار است.
مهار کردن درگیریها
دکتر مارک من همزمان با ادامه مطالعات، توجه خود را بر جنبه منفی ازدواج متمرکز کرده است: مردم غالبا به جنبههای مثبت ازدواج نگاه میکنند اما آنچه در روابط زناشویی اصل است، توانایی مهار کردن عواطف منفی است. 50-30 در صد زن و شوهرها متأسفانه بد دهن هستند که بیانگر ضعف آنان در مدیریت اختلافات است و این خشونت وبد دهنی نتیجه ناتوانی آنها در کنترل کردن احساسات منفی شان است.
وی معتقد است: برای درمان مسائل و مشکلات زندگی مشترک، درمانگر باید واکنش به اختلافات و درگیریهای دو طرف را در خط اول حمله خود قرار دهد اما نباید فقط به مهارتهای بحث و گفتوگو بسنده کند.این مهارتها باید در متن روابط فرا گرفته شوند. بنا به گفته او ازدواج توانایی خاصی در بهر هبرداری ازآن مسائلی رادارد که ریشه در خانوادهها دارند.
مردان و زنان در بر خورد با اختلافات خود از شیوههای کاملا متفاوتی استفاده میکنند و همین شیوهها هستند که به روابط آنها خدشه وارد میکنند. مردان طفره میروند، زنان میجنگند؛ وهر دو هم بر استفاده از الگوهای رفتاری خود وفادار هستند. در حال حاضر، عدهای از محققان بر این باورند که مردها اساسا نسبت به زنان در حل و فصل اختلافات، مشکلات بیشتری دارند که دلیلش ریشه در تجارب گذشته، نگرش جنسیتی و به ویژه وضعیت فیزیولوژیکی آنها دارد.
دکتر جان گاتمن، استاد روانشناسی در دانشگاه واشینگتن در سیاتل معتقد است که احساس درد در مردان نیز متفاوت است. از نظر وی اندازه گیری مستقیم واکنشهای فیزیکی مردان در روابط خود، تصویر قابل قبولترو معتبرتری از آنچه زوجها در زندگی تجربه میکنند نشان میدهد تا زمانی که فقط از آنها سؤال میشود.
اطلاعات دکتر گاتمن نشان میدهد که مردان از لحاظ فیزیکی بیشتر بر انگیخته میشوند. بهعنوان مثال،هنگام درگیری با همسرخود قلبشان تندتر میزند، بیشتر عرق میکنند، و بیشتر راه میروند.
این گونه علائم که مردان هنگام کشمکشهای عاطفی از خود بروز میدهند بسیار ناخوشایند هستند. در کل، مردان در این مواقع دست به عقب نشینی میزنند یا بهاصطلاح کوتاه میآیند، و این واکنشی است که گاتمن آن را سنگ اندازی مینامد، روشی که در آن شنونده دیواری سنگی در برابر گوینده ایجاد میکند؛ عموما حالات و خطوط چهره خود را تغییر نمیدهند؛ از نگاه مستقیم به چشم همسرشان خودداری میکنند؛ سر و گردن خود را خشک و جدی نگه میدارند؛ و از دادن پاسخ به شنونده معمولی هم ناتوان هستند.
وقتی مرد از در گیرشدن طفره میرود، آن وقت است که روابط آنها قطع میشود. ابتدا، مرد از لحاظ روحی وسپس از لحاظ عاطفی پس میکشد.زن با استفاده از احساسات و عواطف خود مرد را مغلوب میکند. مرد از هر گونه در گیری با وی خودداری میکند. زن سعی میکند با نشان دادن خشم و رنجش شدید خود، مرد را وادارد تا هما ن گونه که خود رابطه را قطع کرده، خود نیز آغاز گر آن باشد.
بیتردید، اگر زن و شوهرها در همین حد از الگوهای رفتاری خود بمانند، امیدی به بهبود روابط هست اما اگر زن بخواهد با پس کشیدن خود برای از سر گیری ارتباط با همسرش مقابله به مثل کند، آن وقت است که متأسفانه مجبور به جدایی میشوند؛ یعنی سرنوشت این زندگی مشترک به وضعیت دو خط موازی دچار میشود که هرگز به نقطه اشتراکی نمیرسند ؛ یعنی وضعیتی که از سر گیری زندگی مشترک گذشته نا ممکن میشود.
مردان برای رفتار گریزانهای که در پیش می گیرند، بهای سنگینی میپردازند، چنین رفتاری متأسفانه هر امیدی به بهبود روابط، برقراری احساس تعلقخاطر و صمیمیت را نا بود میکند.
برجسته کردن نقاط مثبت
هنگام یادگیری روشهای بهتر مدیریت اختلافات، چه بسا که وجود مسرت و شادی ضروری باشد.البته سخن گفتن درباره یک ازدواج موفق بسیار است. هر پژوهشی در این باره نشان میدهد که عبارات محبت آمیزی که زوجها در روابط خود بهکار میبرند، تأثیر بسیاری در ایجاد مسرت و رضایت خاطرآنها دارد.
بنا به گفته دکتر گاتمن، اختلافات زناشویی به تنهایی تأثیر مخربی بر زندگی مشترک زوجها ندارند، البته اگر همراه با اقدامات مثبتی نظیر شوخی، راه حلهای مثبت، توافق، رضایت، همدلی، و گوش دادن فعال غیر دفاعی باشد.
در تحقیقی که در کاسلوز فلوریدا به عمل آمد، از زوجهایی که 25 سال یا بیشتر از ازدواجشان میگذشت، خواستند تا عوامل مؤثر در طولانی بودن ازدواجشان را بیان کنند. 40درصد از این زوج ها دلیل تداوم زندگی مشترکشان را لذت با هم بودن و گرامی داشتن این با هم بودن، بیان کردند. علاوه بر این، براین نکته توافق داشتند که لذت با هم بودن، عامل اصلی زندگی شاد و سعادتمند انه آنهاست.
در میان این زوجها فقط تعداد اندکی از زوجهای راضی یا ناراضی، وجود تفریح، شوخی و شیطنت را در وضعیت زندگی مشترکشان دخیل نمیدانستند. از میان عوامل مؤثر در تداوم زندگی مشترک این زوجها بیان عبارات محبت آمیز بود که بهعنوان یکی از عوامل اساسی در یک ازدواج موفق ذکر شده بود و در صدر این فهرست قرار داشت. دکتر گاتمن درباره یافتههای تحقیق خود چنین میگوید: تنها نکته مهم و مثبت همین است، شیفتگی و عشق ؛ زیرا شیفتگی و عشق، پدید آورنده تعهدی هستند که در موفق بودن ازدواج بسیار نقش دارند.
در دانشگاه میشیگان، تحقیق گستردهای در دست انجام است. در این تحقیق که 6 سال به طول میانجامد و هم اکنون چهار سال از آن سپری شده، 373 زوج شرکت دارند. نکات مثبت این تحقیق را خانم الیزابت دووان، استاد روانشناسی و دانشمند محقق در انجمن تحقیق اجتماعی، به روشنی ارائه کرده است.
وی دریافت که تأیید عاطفی یعنی انتقال تمایلات محبت آمیز ( عاشقانه) به مراتب قویترین بازگوکننده کیفیت روابط زناشویی است.تأیید عاطفی بیقید و شرط خود از همسر، از طریق ارتباط غیرکلامی در سلامت ازدواج اهمیت بسیار دارد.
به اعتقاد دکتر دووان، ارتباط غیرکلامی در روابط زناشویی تحول چشمگیری به وجود میآورد ؛ چیزی که تیم وی به آن انطباق یا همسازی میگوید. هر یک از طرفین میکوشد تا همسری دلخواه برای زوجش باشد. دکتر دووان میگوید: اگر مرد احساس کند که راه و روشی که در پیش گرفته مورد قبول همسرش است، آنگاه میکوشد تا به همان روش عمل کند.
از تلاش جمعی این محققان الگویی از ازدواج در حال شکل گیری است که در آن به ازدواج و روابط زناشویی همچون فرایندی پویا نگریسته میشود، فرایندی که دست اندر کار ساختن یک واقعیت مشترک است. اختلافات زندگی مشترک، عرصه وسیعی برای ارتباطات زناشویی و تبادل عواطف است.
همه این کشمکشها و اختلافات مهماند و میتوان آنها را فرا گرفت، هرچه زودتر، بهتر. مواردی که زن و شوهرها موفق به حل وفصل اختلافات نیستند را میتوان دوباره طراحی کرد و محققان بالینی دقیقا مراقب هستند تا ببینند کجا وچگونه میتوانند به زوجها یاری رسانند.